همه مدیران زمان موفق، در برنامه ریزی حرفه ای هستند. آن ها فهرست ها و ریز فهرست هایی برای دستیابی به هر هدف بزرگ و کوچک دارند. هرگاه پروژه جدیدی به آنها محول می شود، زمانی را به تفکر دقیق درباره آن اختصاص می دهند تا ببینند می خواهند چه کاری انجام دهند و سپس فهرست منظمی از همه گام های لازم برای تکمیل پروژه را می نویسند.
هر دقیقه ای که صرف برنامه ریزی می شود، باعث 10 دقیقه صرفه جویی در زمان اجرا می شود. زمانی را که پیش از آغاز کار به تفکر روی کاغذ اختصاص می دهید، باعث افزایش انرژی شخصی به میزان 1000 درصد می شود، زیرا درازای هر یک دقیقه سرمایه گذاری در برنامه ریزی قبلی برای کار، 10 رقیقه صرفه جویی می کنید.
شاید ما برای خیلی کارها برنامه ریزی کنیم، حتی کارهای ساده مثلا یک مهمانی دو سه نفره، یا برنامه ریزی برای رفتن به مسافرت و حتی خیلی موارد ساده تر ولی بسیار بسیار مهم است که ما ” برنامه ریزی زندگی ” هم داشته باشیم.
همه ما انسان ها خواسته هایی داریم و دوست داریم به همه ی آنها برسیم، این هیچ اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است، اما یک مسئله ای که وجود دارد این است که این خواسته ها اغلب پراکنده و در جهت مخالف هم هستند.
اگر شخصی دوست دارد خلبان بشود، از طرفی به کاپیتان کشتی شدن هم علاقمند است، از بچگی دوست داشت بازیگر مشهوری بشود، البته فوتبال هم یکی از خواسته های او است، به کار تحقیق و پژوهش هم علاقمند است و خیلی خواسته های دیگر، همه ی اینها خوب هستند ولی هم راستا و در یک جهت نیستند، نمی توان به همه ی آنها در حد مطلوب رسید.