همه مدیران زمان موفق، در برنامه ریزی حرفه ای هستند. آن ها فهرست ها و ریز فهرست هایی برای دستیابی به هر هدف بزرگ و کوچک دارند. هرگاه پروژه جدیدی به آنها محول می شود، زمانی را به تفکر دقیق درباره آن اختصاص می دهند تا ببینند می خواهند چه کاری انجام دهند و سپس فهرست منظمی از همه گام های لازم برای تکمیل پروژه را می نویسند.
هر دقیقه ای که صرف برنامه ریزی می شود، باعث 10 دقیقه صرفه جویی در زمان اجرا می شود. زمانی را که پیش از آغاز کار به تفکر روی کاغذ اختصاص می دهید، باعث افزایش انرژی شخصی به میزان 1000 درصد می شود، زیرا درازای هر یک دقیقه سرمایه گذاری در برنامه ریزی قبلی برای کار، 10 رقیقه صرفه جویی می کنید.
اگر شما هم هدف گذاری کرده باشید شاید این سوال به ذهن تان رسیده باشد که ویژگی های یک هدف خوب چیست؟
یک هدف مانند یک بذر است، هرچقدر یک بذر خوب و مرغوب باشد به همان میزان احتمال سر از خاک بیرون آوردن و رشد کردن آن بیشتر است، هیچ کشاورزی بذرهای خراب و کرم زده را برای کاشتن انتخاب نمی کند، ما هم باید مانند کشاورزان از بذرهای خوب استفاده کنیم تا بتوانیم احتمال دستیابی به یک هدف را افزایش دهیم.
مغز را می توان از چند جهت تقسیم بندی کرد، یکی از آن تقسیم بندی ها نیم کره چپ و نیم کره راست است.
اگر در حال حاضر موفق نیستید یا حداقل به اندازه ای که می خواهید موفق نیستید، شاید علت این باشد که برای رسیدن به موفقیت خوب فکر نمی کنید و اگر اینطور است، اول باید به ارزش خوب فکر کردن پی ببرید. یک تصمیم قدرتمند بگیرید که خوب فکر کردن را به یک عادت روزانه تبدیل کنید.
قبل از اینکه به این سوال بپردازیم که چگونه هدف تعیین کنیم بهتر است بدانیم که اهداف می توانند خیلی ساده و ابتدایی و یا خیلی سخت و پیچیده باشند، هرچقدر بتوانیم اهداف را ساده تر کنیم و آن را به بخش های کوچکتر تقسیم کنیم، به همان میزان امکان رسیدن به آن راحت تر خواهد بود.
در ادامه می خواهیم هدف گذاری به روش آقای برایان تریسی را بررسی کنیم، این نوعهدف گذاری بسیار ساده بوده و با کمی تلاش می توانید به راحتی در آن مهارت کسب کنید، می توانیم از این روش در 7 حوزه زیر هدف گذاری کنیم: